sanazsanaz، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات ساناز

تولد ساناز خانم

روز دوشنبه 25/6/1392 بعد از در روز مرخصی از خونه مامانی برگشتیم آخه عروسی رفته بودیم و روز تولد نانازم بود اتفاقاً همون روز عمو علیرضا به همراه مبین و مامانش آمدن تهران خونه عموت، سحر زنگ زد که ما هم بریم اونجا گفت تولد ساناز کیک بگیرید بیاد اینجا براش تولد بگیریم. رفتیم از شیرینی بی بی برات کیک و شمع خریدیم و رفتیم بعد شام خاله سحر هم با بچه هاش اومد و تولد ساناز خانم برگزار شد ساناز خانم خیلی خوشحال بود و اجازه نمی داد که من و بابای باهاش عکس بگیریم می گفت تولد من تولد من. اما به مبین اجازه می دادی که پشت میز وایسه و کلی هم با هم بازی کردیدو کلی از دیدن مبین ذوق کرده بودی.  خاله ها و مامانی هم بهت زنگ زدند و تولدت ر...
30 شهريور 1392

شیرین کاری های ساناز خانم

سلام ساناز خانم ابرو کمون دو روز پیش روز دختر بود اما من نتونستم برات چیزی بنویسم ببخشید آخه خیلی سرم شلوغ بود روزت مبارک عزیز دلم امروز 18/6/ 92 است و ساناز خانم تا چند روز دیگه سه ساله می شه خانم خوشگله مامان دیگه مغازه می ره خودش می گه اینو می خوام و بازی قائم موشک رو خوب بلد شده می گه من میرم پشت یخچال قائم می شم شما بیاید و منو پیدا کنید. یه کارتون هم داره به اسم سرزمین رویاهای من که در آن دختر بچه کوچلوی هست به اسم لی لی و یک پسر بچه به اسم التی خلاصه روزی بیست بار فقط می خواهد این کارتون ببینه و یک سی دی زبان هم داری که اونو هم خیلی دوست داری اما تا این کارتون اومده دیگه اونو نگاه نمی کنی. چند روز پیش رفتی...
18 شهريور 1392
1